پويان |
01/01/2004 - 02/01/2004
02/01/2004 - 03/01/2004
03/01/2004 - 04/01/2004
03/01/2005 - 04/01/2005
08/01/2005 - 09/01/2005
04/01/2006 - 05/01/2006
08/01/2006 - 09/01/2006
10/01/2006 - 11/01/2006
05/01/2007 - 06/01/2007
06/01/2007 - 07/01/2007
09/01/2007 - 10/01/2007
01/01/2008 - 02/01/2008
02/01/2009 - 03/01/2009
03/01/2009 - 04/01/2009
05/01/2009 - 06/01/2009
07/01/2009 - 08/01/2009
04/01/2010 - 05/01/2010
06/01/2010 - 07/01/2010
07/01/2010 - 08/01/2010
09/01/2010 - 10/01/2010
01/01/2011 - 02/01/2011
03/01/2011 - 04/01/2011
04/01/2011 - 05/01/2011
05/01/2011 - 06/01/2011
11/01/2011 - 12/01/2011
04/01/2012 - 05/01/2012
05/01/2012 - 06/01/2012
06/01/2012 - 07/01/2012
11/01/2014 - 12/01/2014
|
Tuesday, June 12, 2012
٭
........................................................................................
از مجموعۀ: انترناسیونال بچه پرروها
حادثه در یک پرده و یک اپیلوگ
(بر اساس مسئله ۲۶۳۲ توضیح المسائل خمینی):
مسئلۀ ۲۶۳۲- اگر با گاو و گوسفند و شتر نزدیکی کنند، بول و سرگین آنها نجس میشود و آشامیدن شیر آنها هم حرام است و باید بدون آن که تأخیر بیفتد آن حیوان را بکشند و بسوزانند و کسی که با آن وطی کرده، پول آن را به صاحبش بدهد بلکه اگر به بهیمۀ دیگری هم نزدیکی کند شیر آن حرام میشود.
محل: دادگاه انقلاب اسلامی
اشخاص:
متهم: مش کرمعلی گوسفندی، چهل و چند ساله. شاکی: حجتالاسلام سید محمد حسین اُزگُلی، سی و چند ساله. قاضی شرع: حجتالاسلام و المسلمین اوشانی. دادستان: برادر علیخانی تبریزی. منشی دادگاه. پاسداران.
دادگاه با تلاوت آیاتی از کلامالله مجید شروع میشود:
قاضی شرع: متهم، مش کرمعلی، بلند بشوید و خودت را معرفی بکنید! اسم و شهرت و اسم پدر؟
متهم: کوچیک شما، مش کرمعلی پسر چراغعلی شهرت جوزاری.
قاضی: شما قبول داری که نسبت به حضرت آقای حجتالاسلام ازگلی ایراد ضرب و جرح منجر به نقص عضو کردهای؟
متهم: آقای رئیس، به این قبلۀ محمدی، به این سوی چراغ… ما نوکر آقای ازگلی هستیم. نوکر شمائیم. ما…
قاضی: گفتم قبول داری یا نه. جوابش یک کلمه بیشتر نیست یا بله یا نه. مدافعاتت را به موقع خواهی کرد.
متهم: آقای رئیس به قمر بنیهاشم ما بیتقصیریم، اصلن این آقا نبود که با گوسفند ما بیناموسی میکرد… اصلن گوسفندهای ما خودشان بیناموسند.
قاضی: پس قبول نداری. بنشین! اگر برادر علیخانی، دادستان دادگاه نظری نداشته باشند، منشی دادگاه ادعانامه را بخواند!
منشی: (میخواند) بسمه قاصم الجبارین، به عرض ریاست محترم دادگاه انقلاب اسلامی میرساند: متهم مش کرمعلی فرزند چراغعلی شهرت جوزاری، معروف به کرمعلی گوسفندی شغل گوسفنددار، متهم است که ساعت یک بعد از نیمه شب پنجشنبه سیزدهم ماه رمضان المبارک گذشته، هنگامی که حضرت آقای حجتالاسلام سید محمد حسین ازگلی عموزادۀ حضرت آیتالله ازگلی اعلی الله مقامه، وی را امر به معروف و نهی از منکر فرمودهاند، با همدستی برادرِ فعلن متواریش، ایشان را مضروب و مجروح کرده و شدت ضرب و جرح به حدی بوده است که بنا به گواهی دو نفر از برادران پاسدار، به علت پاره شدن پردۀ گوش، مجنی علیه شنوائی گوش چپ خود را به میزان ۱۰۰ درصد، و شنوائی گوش راست را به میزان ۷۵ درصد از دست داده است. متهم موصوف ضمن بازجوئی به این عمل ضدانسانی و ضدانقلابی خود اقرار ضمنی کرده است ولی علاوه بر این که هیچ گونه اظهار پشیمانی ننموده با وارد آوردن اتهامات گوناگون به شاکی و اهانت به مقدسات امت مسلمان، ماهیت ضد انقلابی خود را کاملن بروز داده است. توضیحن معروض میدارد که حضرت حجتالاسلام ازگلی، که فداکاریهای ایشان در صف روحانیت مبارز تهران، بخصوص در بهمن ماه ۱۳۵۷ در کنار مبارزان کبیر، حضرت حجتالاسلام و المسلمین آقای رفسنجانی و حضرت حجتالاسلام خلخالی و حضرات مرحومین آیات عظام مطهری و قدوسی نورالله مضجعهما، اظهر من الشمس است و جانفشانیهای ایشان در اعتصاب روحانیون در مسجد دانشگاه تهران، حاجتی به شرح و بیان ندارد، در مقابل امر به معروف و نهی از منکر، از طرف متهم مورد فحاشی و ضربات سیلی قرار گرفتهاند. مضافن به این که متهم حین بازجوئی با کمال بیشرمی، به جناب ایشان اتهامات موهن و زنندهای وارد آورده است. برای روشن شدن ذهن قاضی محترم شرع دادگاه انقلاب اسلامی، قسمتهائی از صورتجلسۀ بازجوئی متهم را که دلالت دارد بر:
۱- اقرار نامبرده به ایراد ضرب و جرح بوسیلۀ برادرش.
۲- اقرار به خصومت دیرین با حضرت حجتالاسلام ازگلی.
۳- اهانت به استضعاف خانوادۀ ایشان، به استحضار دادگاه محترم میرساند…
قاضی: برادر علیخانی، دادستان محترم، فکر نمیکنید خواندن مهملات این ملعون در دادگاه باعث تکدر خاطر حضرت حجتالاسلام ازگلی بشود؟ میتوانیم رأی را صادر کنیم.
دادستان: خیر، از این مهملات گردی به دامن منزه حضرت آقای ازگلی نمینشیند. وانگهی ایشان فعلن در دادگاه حضور ندارند. به طوری که از دفتر ایشان اطلاع دادند امروزد در مسجد موسی مبرقع سخنرانی دارند.
قاضی: در این صورت برادر منشی ادامه بدهد!
منشی: (به خواندن ادامه میدهد) متهم در اولین بازجوئی، مضبوط در صفحۀ ۱۱ پرونده، عینن میگوید: «ما خوابیده بودیم، غلامعلی دادشمان از خواب پرید به ما گفت بدو که گرگ آمده تو آغل… آخه ما چهل و پنجاه تا گوسفند و میش داریم… ما پشت سرش رسیدیم تو آغل. دیدیم داداشمان از این ور و اون ور خواباند تو گوش یکی… ما فقط سر تراشیده و ریش سیاهش را دیدیم. پیراهن زیرشلواری سفید تنش بود. گفتم چی شده، غلامعلی گفت این بیپدر داشت با یکی از گوسفندها بیناموسی میکرد. ما خودمان هم دست بلند کردیم بزنیم تو پوزش، اما به این قبلۀ محمدی نزدیم واسه این که دیدیم آقای ازگلی خودمان هستند، آخه عمامه سرشان نبود ما اول به جا نیاورده بودیم.»
بازجوی دادستانی انقلاب به او یادآوری میکند که به فرض صحت، وطی با گوسفند گناهی نیست و مجازاتی ندارد و کتک زدن ندارد و شرعن باید گوسفند را بسوزانند و کسی که با حیوان وطی کرده فقط باید قیمتش را بپردازد. متهم با کمال بیشرمی پاسخ میدهد:
«آخه آقا، این غلامعلی ما خیلی ناموسیه اگر جلویش را نگرفته بودیم خون بپا میکرد، تازه حق داشت خلقش تنگ بشه، واسه این که این آقای ازگلی دفعۀ اولش نبود که سراغ گوسفندهای ما میآمد…»
قاضی: ببینم، مقصودش این بوده که حجتالاسلام ازگلی خدای نکرده با گوسفند..؟ استغفرالله! تکبیر!
حاضران: الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر، خمینی رهبر.
متهم: آقای رئیس، ما غلط کردیم این حرفها را زدیم. ما نوکر آقای ازگلی هستیم. آقای ازگلی امام ماست. ما پشت سرشان نماز میخوانیم…
دادستان: همه جنایتکاران وقتی میبینند دست عدل اسلامی گلویشان را گرفته و راه فراری ندارند، پشیمان میشوند. ولی حالا دیگر پشیمانی فایدهای ندارد. این مهملات را شما گفتهای یا نه؟
متهم: آقا، به قمر بنیهاشم تقصیر ما نبود. این آقای آیتالله بازجو ما را قسم داد که هر چی میدانیم راستش را تعریف کنیم. ما هم به ضریح مطهری که گرفته بودیم قسم خوردیم. آخه ما چه گناهی داریم؟
قاضی: (به دادستان، آهسته) بازجو کی بوده؟
دادستان: (آهسته) حجتالاسلام ورداوردی.
قاضی: (با لبخند، آهسته) آهان، صحیح، جزء همان باند آقای منتظری!.. (به منشی) ادامه بدهید!
منشی: … دفعۀ اول پیش از انقلاب بود که آمد تو آغل ما، آن وقت هنوز آقا نشده بود، عمامهای نبود، وقتی مچش را گرفتیم گفت صداش را در نیاریم پولش را میده. ما یک گوسفند پرورار سی منی را سر بریدیم و آتش زدیم. بعد پولش را که طلبکاری کردیم، گفت حالا ندارم، بعد هم هی سرمان دواند. ما گفتیم اگر ندهی به همۀ اهل ده بروز میدهیم. برگشت تو چشم ما گفت اگر دستم را رو کنی من هم به همه میگویم راستش نمیدانم کدام گوسفند بوده، آن وقت باید همۀ گوسفندهایت را آتش بزنی، بعد هم دیگر هیچ وقت هیچ کس گوسفند از تو نمیبره. ما هم دهنمان را چفت کردیم…
متهم: آقای رئیس، ما غلط کردیم، ما به گور پدرمان خندیدیم این غلطهای زیادی را کردیم. ما این خانۀ خشت و گلی را که آقا بهش نظر دارند، بخشیدیم به آقا. ما را به راه خدا آزاد کنید بریم خاک خودمان را بسرمان کنیم!
قاضی: برادران پاسدار، متهم را سر جایش بنشانند.
متهم: آخ!
قاضی: برادر منشی ادامه بدهد!
منشی: … در صورتجلسه مضبوط در صفحۀ ۱۳ پرونده از زبان متهم میخوانیم: «ما همان چند وقته شش تا گوسفندمان را همین طوری سر بریدیم آتش زدیم. تا جائی که غلامعلی یک روز به ما گفت: داداش چطور دیوار آغل را بالا ببری. بعد هم خشت و گل ریخت و دست به کار شد، کلی خرج گذاشت گردن ما. ما بهش گفتیم آغل میشها را ول کن واسه این که این آقا میشباز نیست، قوچ بازه…» و در همین صفحه بازجوئی میخوانیم که متهم میگوید: «ما به این علی چوپان سفارش کرده بودیم که وقتی گوسفندها را میبره چرا، از جلوی خانۀ آقا رد نشه، واسه این که دیده بودیم یک نگاههائی به این پر و پاچۀ گوسفندهای ما میکرد که ما جای آنها از خجالت تا بناگوشمان سرخ میشد… میگفتیم اگر آقا باز چشمش به گوسفندها بیفته باز هم خاطرخواهیش گل میکنه شب میاد سراغشان…
قاضی: استغفرالله! تکبیر!
حاضران: الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر، خمینی رهبر.
قاضی: برادر منشی ادامه بدهد!
منشی: … و در مورد اهانت به استضعاف خانوادگی حضرت حجتالاسلام ازگلی اظهارت متهم مضبوط در صفحۀ ۱۵ پرونده قابل ملاحظه است. بازجو به متهم اظهار میدارد که به موجب گواهی دو نفر از برادران پاسدار سیلیهای برادر متهم موجب پارگی پردۀ گوش چپ و نقصان شنوائی به میزان ۷۵ درصد در گوش راست ایشان شده است، متهم جواب میدهد: «آقا، ما سواد نداریم این صد به صد و گوش به گوش و این حرفها حالیمان نیست. اما به این قبلۀ محمدی به این سوی چراغ، این از اصل کر بود. از همان وقت که تو حرم حضرت شابدولعظیم کفشدار بود، بهش میگفتند حسین کره… به نشانی این که یک دفعه هم یک جفت گیوۀ نو ما را بلند کرد. «که کاملن روشن است اهانت به اقشار مستضعف منظور و مقصود متهم بوده است…
متهم: آقای رئیس، به قمر بنیهاشم…
قاضی: پاسداران، متهم را سر جایش بنشانند!
متهم: آآخ! آآخ!
منشی: … همچنین در دنبالۀ همین موضوع، مضبوط در ذیل همان صفحۀ پرونده میگوید: «این آقا یک گوشش از اول کر بود، حالا هم نمیدانیم بیشتر کر شده باشد یا نه، اما امتحان کنید صدای بع بعِ گوسفند را از نیم فرسخی میشنود…»
قاضی: استغفرالله! تکبیر!
حاضران: الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر، خمینی رهبر.
منشی: دادستانی دادگاه انقلاب اسلامی وقوع جرائم مذکور را نسبت به شخص حضرت حجتالاسلام ازگلی محرز میداند و…
(صدای صلوات از خارج دادگاه بلند میشود، یک پاسدار از خارج در را باز میکند و اعلام میکند: حضرت آیتالله ازگلی)
قاضی شرع: بفرمائید، حضرت حجتالاسلام! سلام علیکم.
حجتالاسلام تنومند بین دو پاسدار ژ-سه به دست وارد میشود.
حجتالاسلام: سلام علیکم.
(همه به احترام او بلند میشوند.)
قاضی: بفرمائید، بفرمائید بنشینید. چطور است حال حضرت عالی؟
حجتالاسلام: بله؟ چی فرمودید؟
قاضی: (خیلی بلند) حال حضرتعالی انشاءالله خوبست؟
حجتالاسلام: بله، الان تمام شد. مجلس خوبی بود.
قاضی: (خیلی بلند) انشاءالله فرصت دارید که تا آخر محاکمه تشریف داشته باشید؟
حجتالاسلام: بله، راجع به ولایت فقیه در مسجد موسی مبرقع سخنرانی داشتم. (مینشیند).
قاضی: برادر منشی ادامه بدهد!
منشی: … و در نتیجه دادستانی دادگاه انقلاب اسلامی از دادگاه محترم انقلاب اسلامی از نظر حقالناس صدور حکم قصاص دربارۀ متهم را تقاضا دارد. از نظر حقالله نیز با توجه به این که شخص مورد اهانت و ضرب و جرح یکی از فرزندان جان بر کف انقلاب اسلامی است که از طرف حضرت آیتالله العظمی امام خمینی مدظلهالعالی مکرر…
حاضران: الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر، خمینی رهبر.
منشی: …مکرر به عنوان یکی از شایستهترین نگهبانان انقلاب و جنود اسلام از ایشان یاد شده است، عمل متهم از هر نظر یک عمل ضدانقلابی در خدمت صهیونیسم جهانی و امپریالیسم امریکای جهانخوار محسوب میگردد، بنائن علیهذا دادستانی، فساد در زمین و محاربه با خدا و رسول خدا و امام امت را از طرف متهم موصوف محرز میداند و در این مورد نیز تقاضای صدور حکم شرعی دارد. والسلام علیکم و رحمتالله و برکاته –دادستان دادگاه انقلاب اسلامی، سید نصرالله علیخانی تبریزی.
متهم: یعنی ما ضد انقلابیم؟… ای آقای رئیس، ای آقای رئیس، به این قبلۀ محمدی، به این سوی چراغ… آخه ما که سه ماه آزگار کسب و کارمان را ول کردیم، توی خیابانها داد کشیدیم مرگ بر امریکا…
قاضی: برادران پاسدار!
متهم: آخ! آخ!… آقای رئیس ما خودمان صد تا ضدانقلاب را… آخ!
قاضی: حضرت حجتالاسلام ازگلی، به عنوان شاکی خصوصی اگر فرمایش دارند بفرمایند… مثل این که نشنیدند. برادر منشی، این عرض مرا روی یک کاغذ یادداشت کنید ملاحظه کنند!
(منشی یادداشت میکند و به آقای ازگلی میدهد).
حجتالاسلام ازگلی: بسمالله الرحمن الرحیم. و فیالقصاص حیاة یا اولوالباب. بنده تقاضایم را قبلن به محضر دادستانی محترم انقلاب اسلامی اعلام کردهام. از نظر حقالناس بنده اهانتها و تهمتهای متهم را به حسب امر الهی میبخشم، لاکن برای ضرب و جرح تقاضای قصاص دارم و به لحاظ این که شخصن در اثر ضربات وارده قوت و قدرت ندارم که به گوش متهم سیلیها را به نحوی بزنم که منجر به پاره شدن پردۀ گوشش بشود، علیهذا به برادر مصطفی کل مهدی، معروف به مصطفی گاریچی، که الان بیرون دادگاه منتظر است، وکالت میدهم که به جای بنده دو سیلی قصاص را به متهم بزند…
متهم: یا قمر بنیهاشم، خودتان به دادمان برسید! آقای رئیس، این مصطفی گاریچی…
قاضی: برادران پاسدار!
متهم: آخ!… آقای رئیس، این پارسال یکی زد تو گیجگاه گاومیشِ رحیم شیری، گاو جابجا سقط شد… آخ!… آقای رئیس، ما به چک دوم نمیرسیم، آخه رحم کنید… آخ!
حجتالاسلام ازگلی:… لاکن از نظر حقالله، البته به نظر قاضی محترم شرع واگذار میکنم.
قاضی: متهم، ادعانامۀ دادستان را شنیدی، اظهارات حضرت حجتالاسلام ازگلی را هم که با کمال سعۀ صدر قسمتی از گناهان ترا عفو فرمودند، شنیدی…
متهم: خدا انشاءالله سایۀ آقای حجتالاسلام را از سر ما کم نکنه، اما اگر مصطفی گاریچی به ما چک بزنه دیگه گذشتِ آقا به درد دنیای ما نمیخوره.
قاضی: حالا اگر در دفاع از خودت حرفی داری بزن!
متهم: والله آقای رئیس، چه عرضی داریم. ما غلط کردیم که داداشمون آقا را زد. الهی این دستهای دستبند زدۀ ما چلاق بشه که داداشمون زد تو گوش آقا. خدا بسر شاهده ما از این غلطها بلد نبودیم بکنیم. آن آقای بازجو ما را هی شیر کرد که حرف بزنیم. قسممان داد که هر چی میدانیم بگیم… اصلن ما آقای ازگلی را قربانشان بریم ندیدیم. یعنی دیدیم، اما تو آغل ندیدیم. اصلن آقا از گوسفند بدشان میاد…
قاضی: تو که باز داری جرائم خودت را سنگینتر میکنی. خوشبختانه آقای ازگلی نمیشنوند. از خودت دفاع کن!
متهم: والله آقا ما سواد نداریم. ما چی عرض کنیم که خدا را خوش بیاد…
قاضی: در این صورت ختم محاکمه اعلام میشود.
از بیرون دادگاه صدای شعارهای جمعیتی شنیده میشود:
کرمعلی گوسفندی، اعدام باید گردد.
یک دقیقه بعد:
قاضی: برادر منشی دادگاه، رأی دادگاه را قرائت کند!
منشی: بسمه قاصم الجبارین. دادگاه انقلاب اسلامی بعد از رسیدگی کامل به موارد اتهام مش کرمعلی فرزند چراغعلی معروف به کرمعلی گوسفندی و استماع ادعانامۀ دادستان و شهود و اظهارات شاکی و متهم و شورِ کافی، رأی خود را بشرحِ زیر اعلام میدارد: به عنوان حقالناس متهم کرمعلی فرزند چراغعلی را از نظر ایراد ضرب و جرح مشمول قانون قصاص و مستحق مجازات میداند و به استناد مادۀ ۷۵ قانون مذکور مقرر میدارد که مجنی علیه حضرت حجتالاسلام سید محمد حسین ازگلی قصاص را به وسیلۀ وکیل خود مصطفی کل مهدی معروف به مصطفی گاریچی، دربارۀ متهم اجرا نمایند. به لحاظ حقالله با توجه به این که شخص مضروب یکی از ارکان مهمه جمهوری اسلامی و از خدمتگزاران صدیق اما امت مدظلهالعالی میباشد، و متهم به این امر علم و اطلاع کافی داشته است و به نظر میرسد که به تحریک ایادی خارجی یک نقشۀ خائنانۀ صهیونیسم و امپریالیسم امریکای جهانخوار را اجرا کرده، مضافن به این که ضمن بازجوئی به مقدسات امت شهیدپرور و همیشه در صحنه اهانت غیرقابل بخششی کرده است، عمل او یک اقدام ضدانقلابی شناخته میشود. بنائن علیهذا وی را به عنوان مفسد فیالارض و محارب با خدا و رسول خدا و امام امت به اعدام محکوم…
متهم: ای آقای رئیس ما عرض داریم. باقیش را نفرمائید تا یک کلمه عرض ما را بشنفید. آخ!
قاضی: برادران پاسدار بگذارید متهم حرفش را بزند.
متهم: به این قبلۀ محمدی ما بیگناهیم… ما نوکر آقای آیتالله ازگلی هستیم. اصلن تمام گوسفندهای ما فدای یک تار موی آقای ازگلی، اصلن گوسفندهای ما خودشان بیناموسند، اصلن ناموس ندارند، اصلن خودشان رفتهاند سراغ آقای ازگلی، اصلن ناموس گوسفندهای ما فدای سر امام خمینی…
حاضران: الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر، خمینی رهبر.
متهم: ای آقای رئیس، جان بچههاتان، جان امام، اجازه بدید ما یک دقیقه با آقای آیتالله ازگلی تنهائی حرف بزنیم.
قاضی: اگر حضرت حجتالاسلام موافقت بفرمایند ما حرفی نداریم.
حجتالاسلام: بنده مخالفتی ندارم.
قاضی: در این صورت چند دقیقه تنفس اعلام میکنم. ما برای اقامۀ نماز میرویم. برادران پاسدار حضرت حجتالاسلام را با متهم تنها بگذارند.
اپیلوگ
متهم: گوش راستت را بیار جلو!… آ ممد حسین آقا حالا که تنها شدیم…
حجتالاسلام: زهر مارو آممد حسین آقا، ادبت کجا رفته، ملعونِ ضد انقلاب؟
متهم: ببخشید، غلط کردیم. ما سواد نداریم… آقای آیتالله، ما نوکر شمائیم، نگذارید ناحق و ناروا ما را تیرباران کنند، ما زن و بچه داریم. ما را دم گلوله ندید.
(حجتالاسلام چهار زانو روی نیمکت مینشیند. تسبیح میاندازد و زیر لب دعا میخواند)
متهم: بیائید صد تا چک به ما بزنید جای داداشمان. ما را به راه خدا آزاد کنید. ما دستتان را میبوسیم. (دست او را میگیرد، مکرر میبوسد)
حجتالاسلام: …
متهم: آخه یک چیزی بفرمائید، ما تا آخر عمر نوکریتان را میکنیم. بیائید و آقائی کنید.
حجتالاسلام: …
متهم: این خانۀ بیقابلیت ما هم مال شما، به همان قیمتی که خودتان خواسته بودید…
حجتالاسلام: …
متهم: بیست تومنش هم هیچی…
حجتالاسلام: من ممکن است از حقالناس گذشت کنم ولی حقالله را کاری نمیشود کرد.
متهم: ده تومن دیگه هم ندید، حقالله را هم صاف و صوف کنید.
حجتالاسلام: حقالله را به این آسانی نمیشود صاف و صوف کرد، بیچارۀ مرتد!
متهم: اگر این آقائی را بفرمائید آن گوسفند شالیه… میدانید کدام را عرض میکنم؟ آن دست و پا سفیده، دنبه گندهه… آن را میفرستم منزل کوچکیتان را بکند.
حجتالاسلام: استغفرالله از دست تو مش کرمعلی… تو هم خیلی زبانباز هستی ها! حالا من یک صحبتی با قاضی شرع میکنم ببینم چه میشود!
صدای سرود امت حزبالله شنیده میشود:
الله اکبر- الله اکبر- خمینی رهبر.
این بانگ آزادیست کز خاوران خیزد
فریاد انسانهاست کز بیکران خیزد
این خروش خشم انسانهای در بند است
حبل المتین تودههای آرزومند است
الله اکبر- الله اکبر- خمینی رهبر
۱۳ فروردین ۱۳۶۱
4:14 PM پويان
Comments:
Post a Comment
|