پويان |
01/01/2004 - 02/01/2004
02/01/2004 - 03/01/2004
03/01/2004 - 04/01/2004
03/01/2005 - 04/01/2005
08/01/2005 - 09/01/2005
04/01/2006 - 05/01/2006
08/01/2006 - 09/01/2006
10/01/2006 - 11/01/2006
05/01/2007 - 06/01/2007
06/01/2007 - 07/01/2007
09/01/2007 - 10/01/2007
01/01/2008 - 02/01/2008
02/01/2009 - 03/01/2009
03/01/2009 - 04/01/2009
05/01/2009 - 06/01/2009
07/01/2009 - 08/01/2009
04/01/2010 - 05/01/2010
06/01/2010 - 07/01/2010
07/01/2010 - 08/01/2010
09/01/2010 - 10/01/2010
01/01/2011 - 02/01/2011
03/01/2011 - 04/01/2011
04/01/2011 - 05/01/2011
05/01/2011 - 06/01/2011
11/01/2011 - 12/01/2011
04/01/2012 - 05/01/2012
05/01/2012 - 06/01/2012
06/01/2012 - 07/01/2012
11/01/2014 - 12/01/2014
|
Monday, May 18, 2009
٭
........................................................................................اشکی در گذرگاه تاریخاز همان روزی که دست حضرت قابیل گشت آلوده به خون حضرت هابیل از همان روزی که فرزندان آدم زهر تلخ دشمنی در خون شان جوشید آدمیت مرد گرچه آدم زنده بود از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند آدمیت مرده بود بعد دنیا هی پر از آدم شد و این آسیاب گشت و گشت قرنها از مرگ آدم هم گذشت ای دریغ آدمیت برنگشت قرن ما روزگار مرگ انسانیت است سینه دنیا ز خوبی ها تهی است صحبت از آزادگی پاکی مروت ابلهی است صحبت از موسی و عیسی و محمد نابجاست قرن موسی چمبه هاست روزگار مرگ انسانیت است من که از پژمردن یک شاخه گل از نگاه ساکت یک کودک بیمار از فغان یک قناری در قفس از غم یک مرد در زنجیر حتی قاتلی بر دار اشک در چشمان و بغضم در گلوست وندرین ایام زخهرم در پیاله زهر مارم در سبوست مرگ او را از کجا باور کنم صحبت از پژمردن یک برگ نیست وای جنگل را بیابان میکنند دست خون آلود را در پیش چشم خلق پنهان میکنند هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا آنچه این نامردمان با جان انسان میکنند صحبت از پژمردن یک برگ نیست فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیسم فرض کن یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرست فرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست در کویری سوت و کور در میان مردمی با این مصیبت ها صبور صحبت از مرگ محبت مرگ عشق گفتگو از مرگ انسانیت است 2:13 PM پويان
Comments:
Post a Comment
|