پويان |
01/01/2004 - 02/01/2004
02/01/2004 - 03/01/2004
03/01/2004 - 04/01/2004
03/01/2005 - 04/01/2005
08/01/2005 - 09/01/2005
04/01/2006 - 05/01/2006
08/01/2006 - 09/01/2006
10/01/2006 - 11/01/2006
05/01/2007 - 06/01/2007
06/01/2007 - 07/01/2007
09/01/2007 - 10/01/2007
01/01/2008 - 02/01/2008
02/01/2009 - 03/01/2009
03/01/2009 - 04/01/2009
05/01/2009 - 06/01/2009
07/01/2009 - 08/01/2009
04/01/2010 - 05/01/2010
06/01/2010 - 07/01/2010
07/01/2010 - 08/01/2010
09/01/2010 - 10/01/2010
01/01/2011 - 02/01/2011
03/01/2011 - 04/01/2011
04/01/2011 - 05/01/2011
05/01/2011 - 06/01/2011
11/01/2011 - 12/01/2011
04/01/2012 - 05/01/2012
05/01/2012 - 06/01/2012
06/01/2012 - 07/01/2012
11/01/2014 - 12/01/2014
|
Wednesday, February 18, 2004
٭ کسی رفت به مغازه پرنده فروشي، ديد سه تا قفس طوطی آنجاست. قيمت طوطی اول را پرسيد.
........................................................................................پرنده فروش گفت: دويست هزار کرون. باتعجب گفت: دويست هزار کرون برای يه طوطي؟ پرنده فروش گفت: آخه اين يه طوطی معمولی نيست. تمام ديوان خواجه حافظ رو از بَره. قيمت طوطی دومی را پرسيد. پرنده فروش گفت: چهار صد هزار کرون. پرسيد: چرا اينقدر گرون؟ گفت: آخه اين طوطی غير از ديوان حافظ، ديوان شمس تبريزی مولانا رو هم از بَره. رفت سراغ قفس سوم. ديد يک طوطی پير مُردني، با پر و بال ريخته و گر گرفته، نشسته يک گوشه و دارد چُرت ميزند. قيمت آن را پرسيد. پرنده فروش گفت: هشتصد هزار کرون. پوزخندی زد که: حتما اين يکی شاهنامه فردوسی و کليات سعدی و خمسه نظامی رو هم از بَره!؟ پرنده فروش گفت: نه... اتفاقاً اين طوطی تا حالا يه کلمه هم حرف نزده. اما اون دو تای ديگه بهش ميگن استاد. 12:54 PM پويان
Comments:
Post a Comment
|