پويان |
01/01/2004 - 02/01/2004
02/01/2004 - 03/01/2004
03/01/2004 - 04/01/2004
03/01/2005 - 04/01/2005
08/01/2005 - 09/01/2005
04/01/2006 - 05/01/2006
08/01/2006 - 09/01/2006
10/01/2006 - 11/01/2006
05/01/2007 - 06/01/2007
06/01/2007 - 07/01/2007
09/01/2007 - 10/01/2007
01/01/2008 - 02/01/2008
02/01/2009 - 03/01/2009
03/01/2009 - 04/01/2009
05/01/2009 - 06/01/2009
07/01/2009 - 08/01/2009
04/01/2010 - 05/01/2010
06/01/2010 - 07/01/2010
07/01/2010 - 08/01/2010
09/01/2010 - 10/01/2010
01/01/2011 - 02/01/2011
03/01/2011 - 04/01/2011
04/01/2011 - 05/01/2011
05/01/2011 - 06/01/2011
11/01/2011 - 12/01/2011
04/01/2012 - 05/01/2012
05/01/2012 - 06/01/2012
06/01/2012 - 07/01/2012
11/01/2014 - 12/01/2014
|
Thursday, February 12, 2004
٭ ايرانيان مهاجر
........................................................................................ايرانيان مهاجر در درک مردم ايران بيش از حکومت ناتوان اند. آنان ايرانی را در تصور دارند که از طريق رسانه ها می شناسند و زبان امروز اين مردم را نمی فهمند. تفاوت پندارها و شيوه بيان و فرهنگ ايران در طول بيست و پنج سال، مهاجرين را با ايران بيگانه کرده است. اکثر آنها نيمی از بيشتر عمر خود را بيرون ايران گذرانده اند و اتفاقا اين نيمه دوم همه سالهای شکل گرفتن زندگی آنهاست. به ياد ايران بودن فقط يک تفريح فرهنگی است. در اين ميان گروهی به يمن جنبش دوم خرداد و اينترنت ايران را بيشتر شناخته اند و گروهی ديگر برای اينکه مجبور به پذيرش واقعيات جامعه ايران نشوند، ايران را از رسانه هايی می شناسند که با زبانش آشنا هستند. آنان راه حل های سريع و همه جانبه دارند و دائما در حال برگزاری نشست و کنگره و جلسه اند تا زودتر تکليف وطن روشن شود. آنها فرق بهنود و شمس الواعظين و باقی و مزروعی و زيباکلام و رئيس دانا را نمی فهمند. آنها نمی دانند چرا وقتی زنی که از ايران آمده و به حجاب اعتقاد ندارد و در جلسه در آلمان حاضر می شود، تا وقتی نوبل صلح نگيرد نمی تواند بدون حجاب در جلسه عمومی ظاهر شود. بعضی از اعضای اپوزيسيون انتقام لاجوردی را از هر کسی که از ايران آمده است می گيرند و معتقدند زندگی در ايران خودش يک جرم بزرگ است. ايرانيان مهاجر نمی فهمند که چرا هرکس از ايران می آيد خريد می کند و به ديسکو می رود و از بحث سياسی بدش می آيد و دائما مضطرب است و موهايش سفيد شده است و سينما را دوست دارد و فيلم های خوب را می بيند ولی از سينمای کيارستمی و موسيقی سنتی خوشش نمی آيد و شب ها دير می خوابد و هميشه دوست دارد با تاکسی از جايی به جايی برود و به فکر سلامتی اش نيست و از اصطلاحاتی استفاده می کند که نامفهوم است و زود عصبانی می شود و دائما ديگران را مسخره می کند. 1:52 PM پويان
Comments:
Post a Comment
|